دلتنگِ دل کندن از تموم دلتنگی هایی هستم که یه عمر بال پرواز منو بسته بودن ...
دلم می خواد یه عطر نو فضای غمزده دلم رو پر کنه ... تو شاید بویِ یاس باشی ، ولی دیگه اینو خوب فهمیدم که یاس من نیستی ... دیگه نمی خوام عاشقت باشم ...
عاشق یاسی که تو باغچه دلم نیست ... عاشق یاسی که عاشق یه باغ دیگه اس ...
می دونی .....همیشه دلم می خواست پرواز کنم .....ولی به بالهای آسمونیم رنگ خاک زده بودم تا پرواز کوتاه تو چشم نواز تر بشه ..... ولی دیگه خسته ام
دلم می خواد تا اونجا که نفس دارم بپرم و دیگه برام مهم نیست که پرواز بلندم پرش های کوتاه تو رو رو تحقیر کنه
برای آخرین بار نگاه تب دارم رو به آسمون نمناک چشمای معصومش دوختم .....
یه بغض غریب تو گلوم چنبره زده بود و یه دنیا ابر بهاری توی چشمام لونه کرده بودن ... چشمام میل باریدن داشت و گلوم هوای فریاد....
چه طور می شد باور کرد که جاده بی انتهای با هم بودن ما ، به انتها رسیده بود .... باور کرد که سهم من از اون همه روزهای خوب ، فقط و فقط یه بغل خاطرات سوخته است و یه دنیا حسرت کال ...
ناباورانه قدم هاشو نظاره می کردم که آروم آروم ازم دور و دورتر می شد .. دلم می خواست فریاد بزنم : نـــــــــــــــــــرو ..... دلش می خواست فریاد بزنم : بمــــــــــــــــــــــون ... ..ولی بغض راه گلومو بسته بود و مجال نمی داد ، با چشمام فریاد کشیدم :بمـــــون ... اما افسوس که هیچ وقت به پشت سرش نگاه نکرد تا فریاد چشمامو بشنوه ...
ما بهمراه دوستمان عضو فیس بوک میباشیم . فیس بوک جای خوبی است اما بیشتر اعضایش باهم فامیل هستند و از نام خانوادگیشان میشود فهمید .مثل سبز یا ایرانی یا پرشین یا پارسی . اکثراً هم شبیه هم هستند طوری که ما اوائل فکر میکردیم دوقلو باشند .
وقتی وارد فیس بوک شدیم تازه فهمیدیم که اسم این اقدس چپول دختر همسایه مان؛ پرمیس نام داشته و چقدر هم خوشگل بوده و ما نمیدانستیم . یک عالمه دوست پسر دارد که مدام برایش عکس و نقاشی قلب میفرستند . تا کلاس دوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده بود اما یک شعرهایی میگذارد در والش که ما معنیش را نفهمیدیم . از دختر عمویمان پرسیدیم گفت : جِز جگر گرفته کپی پیست میکند . دوست پسر من رو هم بُر زده سلیطهءایکبیری .
فیس بوک دو نفر عضو فعال دارد که مدام حرف میزنند . یکی اسمش کورش است و نام خانوادگیش بزرگ و دیگری هم باید پزشک باشد که به او علی آقای شریعتی میگویند .
هرچقدر از خانه بیرون میرویم و از مردم فحشهای بد بد میشنویم در عوض در فیس بوک همش حرفهای گل و بلبل است و همه مهربانند . البته یکی دوتا از همسایه هایمان که فحش بدبد میدهند را در فیس بوک شناختیم و دیدیم در فیسبوک قربان صدقهء همه میروند و از انسانیت حرف میزنند ،اما نمیدانیم چرا تا خودمان را معرفی کردیم بلاکمان کردند.
فیس بوک جای عجیبی است . دیروز که به اتفاق پدرمان از کنار مسجد شهر رد میشدیم شنیدیم که حاج آقا طاهری امام جماعت مسجد پشت بلندگو میگفت: این فیس بوک ساخت شیطان است و میخواهد جوانان مارا از راه بدر کند . خدا را شکر میکنیم که حاج آقا طاهری که خودشان هم عضو فیسبوک هستند سنشان زیاد است و گرنه ایشان هم از راه بدر میشدند .
ما خودمان یکبار از ایشان پرسیدیم که چرا خودتان عضو فیس بوکید ؟ ایشان فرمودند: برای تحقیق و بررسیه مکر دشمنان در آنجا عضو شده ایم .
گفتیم :چرا فقط با دخترهای سکسی دوست میشوید و عکس و نقاشی قلب برایشان میفرستید؟ ایشان گفتند: میخواهیم براه راست هدایتشان کنیم و منظورمان امر به معروف است
ایشان اخم کردند و گفتند: شما اصلاً ما را چجوری در فیسبوک شناختید؟ گفتیم ،خوب آخر عکستان را دیدیم که کلّهء خودتان را روی بدن آرنولد چسبانده اید . دیگر نشنیدیم ایشان چه گفتند چون یک چک بما زدند که تا دو ساعت گوشمان بوق اشغال میزد .
خلاصه ما فیسبوک را دوست میداریم، آنجا اقدس چپول ؛ پرمیس جیگر میشود ،ابرام شتر خفه کن ؛ پسر آریایی میشود،همه مهربانند و حاج آقا طاهری هم آهنگ رپ میگذارد و گاهی هم حرفهای قشنگ میزند و از چک زدن خبری نیست ،
فیسبوک پر است از شریعتی و کورش و این آقاهه که تازه عضوش شده ،استیو جابز .راستی ما نمیدانستیم خارجیها اینقدر قشنگ فارسی مینویسند همین آقای جابز یکیش
اگه دوست داری از سیاست بیشتر بدونی متن زیر حتما بخون !!!
یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشا بنویسه از پدرش می پرسه: پدرجان !
لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی ؟ پدرش فکر می کنه و می گه :بهترین راه
اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست
بشی من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم
مامانت جامعه هست، چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه.
کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه وهیچی ندار...ه
تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی..
داداش کوچیکت هم که دو سالش هست، نسل آینده است. امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی
پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره. می ره به اتاق
برادر کوچیکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی خرابی خودش دست و پا
می زنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و
مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه.
می ره تو اتاق کلفتشون که اون رو بیدارکنه، می بینه باباش توی تخت کلفتشون
خوابیده .....؟؟؟؟ میره و سر جاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می
شه. فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیه؟
پسر می
گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چیه: سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت
فقیر و پا برهنه رو می ده، درحالی که جامعه به خواب عمیقی فرورفته و
روشنفکر هر کاری می کنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه، در حالیکه نسل آینده
داره توی کثافتدست و پا می زنه .....
خبٌ: این کلمه ای است که زنان برای پایان دادن به مکالمه هایی استفاده میکنند که در آن حق با آنهاست و شما باید خفه بشوید.
پنج دقیقه: اگر مشغول لباس پوشیدن است یعنی حداقل نیم ساعت. هرچند پنج دقیقه دقیقاً معادل پنج دقیقه است اگر به شما پنج دقیقه بیشتر زمان جهت تماشای فوتبال داده شده باشد.
هیچی: این آرامش قبل از توفان است. معنی و مفهوم آن این است که باید به شدت گوش به زنگ باشید. بحثهایی که با هیچی شروع میشوند، غالباً با خبٌ تمام میشوند.
بفرمایید: این کلمه اصلاً ربطی به اجازه دادن انجام کاری ندارد. «اگه جرئت داری» در آن مستتر است.
آه بلند: این در حقیقت یک کلمه محسوب میشود که معمولاً درست فهمیده نمیشود. آه بلند یعنی او فکر میکند شما یک احمق به دردنخور هستید و او نمیداند چرا دارد وقتش را با ماندن و بحث با شما سر هیچٌی تلف میکند.
اشکال نداره: این یکی از خطرناک ترین جملاتی است که زن شما ممکن است به شما بگوید. اشکال نداره یعنی اون به زمان طولانی تری احتیاج دارد که تصمیم بگیرد شما چگونه باید تاوان این اشتباهتان را پس بدهید.
ممنون: از شما تشکر میکند. فقط بگویید خواهش میکنم. هیچ حرف اضافه ای نزنید. خیلی ممنون میتواند نشان دهنده یک خطر بالقوٌه باشد.
اصلاً هرچی: این ترکیب برای گفتن به حساب میرسم! یا مرده شورت رو ببرن استفاده میشود.
نه. نگرانش نباش عزیزم، خودم انجام میدم: یک جمله بسیار خطرناک دیگر. به معنی آنکه این کار به دفعات متعدد به شما محول شده و حالا تصمیم گرفته خودش دست به کار شود. این حالت معمولاً منجر به حالتی خواهد شد که شما بپرسید چی شده؟